به یک دختر خانوم جهت کارهای خاک برسری نیازمندم
.
.
کارش خیلی راحته…
یه مشت خاک ور میداره میریزه رو سر اونایی که فکر بد میکنن
می گن زنها ونوسی اند و مردها مریخی،
امّا بعضی ها معلوم نیست از کدوم جهنّم درّه ای اومدن…
این روزها آدم ها با رفتنشان
پوستم را کلفت تر می کنند
و
دلم را نازکتر!
دست بردار پتروس!
بگذار دنیا را آب ببرد…
در دنیایی که
اقیانوس آرام
به دنبال آرامش می گردد
سد هم بسازی
فقط . . .
مشق شب بچه ها را زیاد می کنی . . .
- شمارها های توی گوشیم ۹۹ درصد بی خودنا … حالا کافیه یکیو پاک کنم
فرداش مرگ و زندگیم دست همون یه نفر می افته!
دخـترا:
- :این مانتو چند خریدى؟
+ :۹۰ تومن
- :چه خوب خریدى, من یه مانتو خریدم ۱۲۰تومن
پسرا:
- :شلوارتو چند گرفتى؟
+ :۹۰ تومن
- :خاک تو سرت, تو پاچت کردن
یک عمرقفس بست مسیر نفسم را ..
حالا که دری هست مرا بال وپری نیست ..
حالا که مقدر شده آرام بگیرم ..
سیلاب مرا برده واز من اثری نیست ..
بگذار که درها همگی بسته بمانند..
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
- یه لیوان از تو اون کابینته بردار.
+ خب.
- پرتش کن زمین.
+ خب.
- شکست؟
+ آره.
- حالا ازش عذرخواهی کن.
+ ببخشید لیوان. منظوری نداشتم.
- دوباره درست شد؟
+ نه…
- متوجه شدی؟
اینترنت اینجا از سیستم انرژی خورشیدی استفاده میکنه
چون شب ها قطع میشه
هوا ابری باشه قطع میشه
برفی باشه قطع میشه
بارونی باشه قطع میشه
مودمت تو سایه باشه هم قطع میشه
نخند، بخندی هم قطع میشه!
یه روز مونده به پایان عمرم، استقلالی می شم
تا وقتی ازت دنیا رفتم، یه استقلالی از روی زمین کم بشه نه یه پرسپولیسی!
اعتراف می کنم بچه که بودم تو خونه فوتبال بازی می کردم
احساس می کردم تماشاچیا دارن منو صدا می زنن
بعد منو جو می گرفت رو فرش تف می نداختم!
یعنی حجم فکری که قبل خواب تو کله من میاد اگه وسط روز می یومد الان چندتا اختراع تو کارنامه م داشتم!
اگه باتری موبایلت خوب شارژ نگه می داره
به جای اینکه به جون کارخونه سازنده دعا کنی یه فکری به حال تنهاییت بکن بدبخت!
چند سال پیش باغ وحش زدیم تو شهرمون
قیمت بلیت زدیم ۵۰۰ تومن کسی نیومد
زدیم ۳۰۰ تومن کسی نیومد. ۱۰۰ تومن بازم کسی نیومد.
مجانی کردیم همه اومدن تو باغ وحش. در رو قفل کردیم قفس شیرو باز کردم صدا زدم خروجی ۵۰۰ تومن! و اینگونه انتقام گرفتیم از مردم شهرمون!
مرد ایده آل کسی است که …
Page Not Found 404 Error
باغ وحش مملو از جمعیت بود، از بلندگوی باغ وحش این جمله شنیده شد:
بازدیدکنندگان گرامی از دادن هرگونه غذا و خوراکی به حیوانات خودداری فرمایید.
بعد از مدتی مجددا از بلندگو اعلام شد:
بازدیدکننده گرامی از شما خواهش کردیم که از تغذیه حیوانات خودداری فرمایید.
این هشدارها با لحن های مختلف چندین بار تکرار شد. آخرین هشدار بلندگو این بود:
«حیوانات عزیز خواهشمندیم از دست آدم ها غذا نگیرید!»
نابینا: مگر شرط نکردیم از گیلاس های این سبد یکی یکی بخوریم؟
بینا: آره
نابینا: پس تو با چه عذری سه تا سه تا می خوری؟
بینا: تو واقعا نابینایی؟!
نابینا: مادرزاد!
بینا: پس چطور فهمیدی من سه تا سه تا می خورم؟!
نابینا: واسه اینکه من دوتا دوتا می خورم و تو معترض نمی شی!
اگه با هم قهرید اینو بدونید که دنیا دو روزه
پس واسه دو روز ارزش نداره برید منت کشی و آشتی و این حرفا!
هشت صبح بانک کار داشتم و خمیازه می کشیدم. فکر کنم دهنم یک متری باز شده بود.
متصدی گفت: چیه خوابت میاد؟
منم با جدیت تمام گفتم نه می خوام بخورمت!
روبهی به زاغی گفت: بیاااااا
زاغ گفت: پنیرو می خوای؟
روباه گفت: نه
زاغ گفت: پس چی؟
روباه گفت: دوری کنیم از هم!
امتیاز : | نتیجه : 6 امتیاز توسط 2 نفر مجموع امتیاز : 2 |